سلام
هیچ میدونین هر روز :
منتظر حضور سبز شماست....
.....................
ده ساله با هم دوستیم.....
چهار سال دبیرستان ... توی یه کلاس...
چهار سال دانشگاه... همیشه کنار هم....
دو سال سر کار... با فاصله چند متر از هم....
چطور میخوای وقتی میشنوم تصادف کرده و روی تخت بیمارستانه چیزیم نباشه؟؟؟؟؟
چطور انتظار داری توی تنم نلرزه؟
چطور فکر کنم دیشب تمام مدت توی اتاق عمل بوده و من .....
چطور انتظار داری آرامش داشته باشم......
که اگر آرامشی هم هست به یمن حضور اوست....
آخ....
عزیز دلم... مریم نازم... نازنین مریمم.... خدایاااااااااااا
شکر که نفس میکشه... صداش رو میشنوم....
آخ... هیچ میدونین چقدر سخته صدای عزیزت را نشنوی....
آخ.... هیچ میدونی چقدر سخته .... صبح بیدار بشی از خواب و بشنوی بهترین دوستت دیشب تصادف کرده و چیزی تا مرگ فاصله نداشته ... زبانم لال ! دردش به جان بیقرار پر گریه ام.... الهی من نباشم و تو باشی .....
***********
بیایید از همین امروز شروع کنیم....
روزی یک آیه ..... بشه زمزمه روزانه مون و در طول روز هی تکرارش کنیم و هی بهش فکر کنیم و احتمالا در موردش کمی تحقیق ... کمی search... کمی فکر... کمی بحث... کمی گفتگو داشته باشیم...
حالا که یه جایی پیدا شده که این روزی یه آیه رو بهتون هدیه کنه (شاید قرآنمون اونقدر دوره... یا خودمون اونقدر دیر... که حالش را نداریم روزی یه بار حداقل بازش کنیم.... ) ...
بیایید بخونیم .... بهش فکر کنیم و بعد هرچی به دلمون نازل شد زیرش بنویسیم.... و بعد دلنوشت های دیگران را هم بخونیم .... و توی همین فکر ها و نوشتن ها و خواندنها ... متذکر بشیم .. مومن –تر- بشیم..
وبلاگ «آیه های دلنشین» سعی میکنه هر روز با یک آیه مهمان دل شما باشد ...شما هم با یک کلیک مهمانش باشید.... مطمئن باشید با حضور و دلنوشتهای شما ذیل آیه ها همانگونه خواهد شد که باید ... حتی سکوتتان هم زیباست... فقط بیایید ... بخوانید ... و اگر خواستید چیزی بنویسید....
و درضمن ما مشتاقانه پذیرای نظرهای گرانبهای شما عزیزان هستیم برای هرچه بهتر شدن این وبلاگ ....
هدف = بخوانیم ... فکر کنیم... بفهمیم ... درک کنیم... آنچه میفهمیم با دیگران در میان بگذاریم و با هم درک بیشتری داشته باشیم ....
باز هم از تمامی کسانی که این خطوط را میخوانند دعوت میشود در این همخوانی و هم فهمی آیات دلنشین شرکت کنند... هر که با ماست : یا علی ... مدد !
منتظر حضور سبز شماست....
********
و اما هدیه امروز :
در روزهای کهن ، هنگامیکه نخستین لرزش سخن به لب هایم آمد ، از کوه مقدس بالا رفتم و با خدا گفتم :
خداوندگارا ! من بنده توام . اراده پنهان تو ، قانون من است و تا ابد ترا فرمانبردارم .
اما خدا پاسخی نداد . و مانند طوفانی سهمگین گذشت .
آنگاه پس از هزار سال از کوه مقدس بالا رفتم و باز با خدا گفتم :
آفریدگارا ! من آفریده توام . تو مرا از گِل ساختی و من همه چیزم را از تو دارم .
اما خدا پاسخی نداد ومانند هزار بال تیز پرواز گذشت .
آنگاه پس از هزار سال باز از کوه مقدس بالا رفتم و با خدا گفتم :
ای پدر ! من فرزند توام . تو با رحمت و محبت مرا به دنیا آوردی و من با محبت و عبادت ، ملکوت ترا به ارث می برم .
اما خدا پاسخی نداد و مانند مِهی که تپه های دوردست را می پوشاند ،گذشت .
آنگاه پس از هزار سال باز از کوه مقدس بالا رفتم و با خدا گفتم :
خدای من ! ای آرمان و سرانجام من ! من دیروز توام و تو فردای منی . من ریشه توام در خاک و تو گُلاله منی در آسمان . و ما با هم در برابر خورشید می بالیم .
آنگاه خدا بر من خمید و در گوشم سخنان شیرینی به نجوا گفت و مانند دریایی که جویباری را دربر می گیرد ، مرا دربر گرفت .
هنگامیکه به دره ها و دشت ها فرود آمدم ، خدا هم آنجا بود .
جبران خلیل جبران
*************************
برای دوستم دعا کنین
برای خودم هم دعا کنین
برای خودتون هم دعا کنین....
***********************
منتظر حضور سبز شماست....
سلام
یادتان هست قرار بود خبری بدهم؟... این هم خبر :
نمیدونم تا حالا شده دلتون بخواد روزی یه آیه (حداقل) زمزمه روزانه تون بشه و در طول روز هی تکرارش کنید و هی بهش فکر کنید و احتمالا در موردش کمی تحقیق ... کمی search... کمی فکر... کمی بحث... کمی گفتگو داشته باشید... و بعد ببینید که چطور فکرهای تازه تری به ذهنتون الهام میشه و انگار چیزی میفهمید که تا دیروز از همان آیه نمی فهمیدید.... ؟
نمیدونم تا حالا شده توی همین بحث و گفتگو ها با آدمهای اهل دل دیگه ... کلی چیز یادبگیرید و کلی دلتون تکون بخوره و کلی شور حرکت و زندگی و عشق و عرفان درونتون پیدا بشه..... ؟ .... نمیدونم تا حالا دلتون خواسته یه جایی بود که این روزی یه آیه رو بهتون هدیه میکرد (شاید قرآنمون اونقدر دوره... یا خودمون اونقدر دیر... که حالش را نداریم روزی یه بار حداقل بازش کنیم.... ) ...
نمیدونم دلتون خواسته یه جایی بود که میشد توش یه آیه خوند... و بهش فکر کرد و بعد هرچی به دلتون نازل شد رو زیرش نوشت .... و بعد دلنوشت های دیگران را هم خوند .... و توی همین فکر ها و نوشتن ها و خواندنها ... متذکر شد... مومن –تر- شد...
نمیدونم تا حالا دلتون خواسته یا نه .... اما اگه دلتون میخواد وبلاگ «آیه های دلنشین» با حضور و دلنوشتهای شما ذیل آیه ها همانگونه خواهد شد... حتی سکوتتان هم زیباست... فقط بیایید ... بخوانید ... و اگر خواستید چیزی بنویسید....
و درضمن ما مشتاقانه پذیرای نظرهای گرانبهای شما عزیزان هستیم برای هرچه بهتر شدن این وبلاگ ....
هدف = بخوانیم ... فکر کنیم... بفهمیم ... درک کنیم... آنچه میفهمیم با دیگران در میان بگذاریم و با هم درک بیشتری داشته باشیم ....
پس بدینوسیله از تمامی کسانی که این خطوط را میخوانند دعوت میشود در این همخوانی و هم فهمی آیات دلنشین شرکت کنند... هر که با ماست : یا علی ... مدد !
منتظر حضور سبز شماست....
و اما هدیه امروز .... :
امید و آرزو رحمتی است برای پیروان من اگر امید نمیبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمیداد و باغبانی درختی نمی نشانید (حضرت محمد)
امیدوارترین مردم کسی است که اگر نقصی در کارش پدید آمد بی تأمل در راه اصلاحش بکوشد. (حضرت علی)
امیدوار باش، امید بشر مثل بال برای پرندگان است. (هوگو)
بیم و امید جدا شدنی نیستند؛ امید بدون بیم و بیم بدون امید وجود ندارد. ( لارشفوکوله)
چنان زندگی کن که وقت مردن آرزو خواهی کرد و با هر کس چنان رفتار کن که از او توقع داری. (کنفوسیوس)
خداوند وقتی میخواهد کسی را فاسد سازد او را به همه آرزوهایش میرساند. (اسکاروایلد)
خدا امید و خواب را برای جبران غمهای زندگی بما ارزانی داشته است. (ولتر)
امید داروئی است که شفا نمیدهد اما درد را قابل تحمل میکند. ( مارسل آشار)
یگانه تسکین دهنده آرزوهای طلائی دو چیز است: صبر و امید
سراب امید هر چند ما را میفریبد اقلاً دوره زندگی ما را بخوشی بآخر میرساند.( هامرلینگ)
دنیا با امید برپاست و آدمی بامید زنده است. ( امثال و حکم دهخدا )
راه زندگی پر از موانع و مشکلات است، تنها کسی می تواند از این راه پر خطر عبور کند که روحش از امید لبریز باشد و نومیدی در وی نفوذ نکند. (لرد آویبوری)
******
و اما دل ناماندگار بی درمانم....
آخ... دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم.....
میدونین ... دیشب... نه ... مدتیه خدا یه نعمت خیلی خیلی بزرگ را از من گرفته ... (همکارم میگه موبایلت رو میگی !!!!!!؟؟؟)
شاید چون لایقش نبودم... شاید چون لایقم نبود... نمیدونم... فقط اینو میدونم که یه نعمت بزرگ و قشنگ ازم گرفته شده... نمیخوام گله کنم. لاف عشق و گله از یار ؟ زهی لاف دروغ.... به خدا گله نمی کنم... فقط یه خواهش دارم.... تو رو خدا دعا کنین خدا صبرم بده... خیلی بی تابم.... تو رو خدا ..... دعا کنین الهه بانو را .....
قربون مهربونیهاتون...
توکل به خدا......
آیات دلنشین رو یادتون نره ها....