سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که مصیبتهاى خرد را بزرگ داند ، خدا او را به مصیبتهاى بزرگ مبتلا گرداند . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----170411---
بازدید امروز: ----52-----
بازدید دیروز: ----24-----
الهه بانو

 

نویسنده: الهه بانو + لیلا... (گاهی)
دوشنبه 84/5/10 ساعت 6:20 عصر

برای آنکه سوء تفاهمی پیش نیاید از ابتدا بگویم این بار مخاطب خاصی ندارم... هر خطش متعلق به دوستی است... و شاید همه شما مخاطبش هستید... همه شمایی که ....

*********

می نویسم  همه هق هق تنهایی را 

 تا تو  از هیچ به آرامش دریا برسی 

تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی

 

............

 

میدونستم تنهایی خیلی سخته اما نه اینقدر....

میدونستم بی کسی سخته ...اما نه اینقدر....

میگی تنها نیستم؟ بی کس نیستم؟ خیلی ها دوستم دارن... آره ... راست میگی... ولی چه فایده داره کسی دوستت داشته باشه اما وقتی تو داری جون میدی و دلت یه دست مهربون میخواد که بهت آرامش بده ... هیچ کس کنارت نباشه.... - جز مادرت...-

چه فایده داره هزار نفر ادعای دوست داشتنت را بکنند اما یکی زنگ نزنه حالت را بپرسه؟ .... هی تو اشکاتو خرد بالشت بدی و هی هرچی مادرت میاد بالای سرت خودت را بزنی به خواب و هی به موبایلت نگاه کنی و .... هیچ کس یه حالی ازت نپرسه جز همکارات...اونها هم شاید چون عادت همیشگی شونه دیدنت و نیستی بهشون نمود میکنه و شاید هم کمی دوستت دارند ....

آره تو ! چه فایده که ادعا میکنی شب تا صبح به یادم هستی اما  من این 5 شنبه و جمعه مردم و زنده شدم و آب توی دل تو تکون نخورد؟؟؟؟ به من بگو این چه جور دوست داشتنیه که به دل تو ننداخت حتی یه خبری از من بگیری؟ ...... ... ....

آدما از آدما زود سیر میشن..... زود .... زود....

چه زود از من سیر شدی ! چه زود گذاشتی ام کنار! چه زود شدم مثله دیوار تکراری و خسته کننده.... چه زود ! شدم یه قصه... یه رویا... یه خیال... یه الهه فقط توی غزل و شعر ... فقط توی رویا... فقط توی ذهن... آره؟ یا شاید اینم نیستم دیگه !!!!

هنوز یادم نرفته دو سال پیش بود فقط چند روز مریض بودم ...یادت هست؟ روزی هزار تا تلفن... روزی هزارتا شاخه گل... روزی هزارتا بغض و اشک پشت تلفن ... یادم نرفته ... یادت رفت ؟... به همین زودی؟ به همین زودی اون بانوی موسیقی و گل... عسل بانو... به همین زودی به زباله دان تاریخ پیوست؟....

آخ... میگم آروم بشه دل ... تنها بمونه......

میدونم دوره این حرفا گذشته....

میدونم ...

میدونم...

میدونم... حقیقته ... طبیعت شماهاس! همه مردهای دنیا بعد از یه سال دو سال سه سال دیگه عشقشون ته میکشه... دیگه تپش و اضطرابشون تموم میشه ... دیگه واسشون میشی عادی! ... آره میدونم... حقیقته... و من باید مثل همیشه جلوی حقیقت زانو بزنم.................................

آره این شعار منه... جلوی حقیقت زانو میزنم: ..............  متنفرم ! با همه وجودم ! از خودم ! از تو ! از لیلایی که قسمت ابن السلام شد... از منی که نشستم و دیدم که عشق بزرگم چه آسان حرام شد ..... متنفرم... بدم میاد.... حالم به هم میخوره..... میخوام همه این دو سال را عق بزنم ... میخوام همه شو برگردونم .... میخوام همشو بریزم روی سرتاپای وجودمو بگیرمش طرف آسمون و بگم:

سبحانک یا لا اله الا انت انی کنت من الظالمین..........
ظلمت نفسی.....ظلمت نفسی.....ظلمت نفسی.....

ظلمت نفسی.....ظلمت نفسی.....ظلمت نفسی.....

 میخوام برم یه جای دور داد بزنم :

آهای خدایی که فقط خدای آدمای خوب نیستی .... تویی که خدای آدمهای گلی و خاکی و لجنی مثل من هم هستی.... من به خودم ظلم کردم ! ....  میفهمی؟
به خودم ظلم کردم.... 
حالا باید چکار کنم ؟.........................هان؟

..........

................

..........................

.................................... این المفر؟....

 

 

مرا اینجا بیابید حداقل هر روز ....

 

 ******

التماس دعا .... الهه هنوز و همیشه به دعای شما نیاز دارد... بستر را ترک کرده.. یعنی نه... بستر هم ترکش کرده... همه ترکش کرده اند... تنهای تنها مانده  لا حبیب له و ...  - یا حبیب من لا حبیب له-  هم تحویلش نمیگیرد.... دعایش کنید ... شاید به دعای شما عزیزان  گره از کار فروبسته ما بگشایند....

منت دار همه کسانی هستم که دستان مهربانشان وقتی به آسمان بلند میشود برای الهه بانو هم ....

ممنونم....

.....

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • می شناسیدش
    حوا و عشق...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • آوای آشنا

  •