سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان خردمند در پس دل اوست ، و دل نادان پس زبان او . [ و این از معنیهاى شگفت و شریف است و مقصود امام ( ع ) این است که : خردمند زبان خود را رها نکند تا که با دل خویش مشورت کند و با اندیشه خود رأى زند ، و نادان را آنچه بر زبان آید و گفته‏اى که بدان دهان گشاید ، بر اندیشیدن و رأى درست را بیرون کشیدن سبقت گیرد . پس چنان است که گویى زبان خردمند پیرو دل اوست و دل نادان پیرو زبان او . ] [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----168186---
بازدید امروز: ----6-----
بازدید دیروز: ----10-----
الهه بانو

 

نویسنده: الهه بانو + لیلا... (گاهی)
شنبه 84/4/18 ساعت 12:57 عصر


سینه سیناى عصمت

سینه اى کز معرفت گنجینه اسرار بود

 کى سزاوار فشار آن در و دیوار بود...

طور سیناى تجلّى مشعلى از نور شد

سینه سیناى عصمت مشتعل از نار بود...

ناله زهرا زد اندر خرمن هستى شرر

گویى اندر طور غم چون نخل آتش بار بود...

آن که کردى ماه تابان پیش او پهلو تهى

 از کجا پهلوى او را تاب این آزار بود...

صورتى نیلى شد از سیلى که چون نیل سیاه

روى گیتى زین مصیبت تا قیامت تار بود...

(محمّد کامرانى)

آْخ..................................................

سلام...
فردا شهادت آن مهین بانو... مادر مهربان... بانوی مظلوم ... یادگار عزیز محمد ... گل زود پرپر مولا علی  است...
اول از همه تسلیت بگم به همه مخصوصا ...
و بعد میخواستم بگویم تو را به بی‏بی مهربان قسم الهه ناز را فراموش نکنید که به چشمان سپید و قلبهای پاک شما عزیزان بدجور دخیل امید بسته است...  تو را به مولا قسم عزیز مرا ... دوست مرا دعا کنید مهربانان... و خودم را نیز ... التماس دعااااااااا.... چشم امید من به همین فردا و دعاهای شما مهربانان است.... 

شعر در این باره میخواهید بروید اینجا و اینجا:

 

*********************************
شده تا حالا؟ :

 غرق در مشکلات زمینی و کار و جلسه و زمین و زمان ناگهان موبایلت زنگ بزند و کسی که وجودش را غم گرفته و گلویش را  بغض ... با صدای پر از  بغض و  آنهم چه درد آلود ... سلامت کند...
- چه شده نازنین؟
- ... ... ... (سکوتی قطره قطره بارانی...)
- الو! گفتم چی شده؟
- ... ... ...
(... تا امروز گریه اش را نشنیده بودم...)

- الو !... چی شده؟... من که الان ازنگرانی می میرم!
- .......... از ... امروز... علی... چقدر ...تنها ....میشه... ... ...
و باز هم صدای اشکهای پاک و عاشقانه کسی که میدانم غم از دست دادن یک عزیز را حداقل خوب میفهمد ... دردهای دیگر علی به کنار...
آخ... و من... پر از خجالت... پر از حیرت... پر از ... حس مرغی در قفس که برایش شکوه پرواز را به تصویر کشیده اند... به خودم می گویم : خدایا ! اگر اینها بنده اند من ... من... من ... کجایم پس... آخ.... آخ... آخ... چقدر شرمنده شدم... شرمنده ذهنی که همه جا هست غیر از آنجا که باید باشد... شرمنده آن صفت سیدی که تو مرا با آن میخوانی و سزاوارش نیستم... شرمنده اینکه علی پدر من است... تو غربتش را بهتر می فهمی... شرمنده ... خجالت زده... ... ...
آه... تو را به خدا کسی مرا از این ظلمات الی النور ببرد....
....
خودت بگو .... تو باشی خودت را لعنت نمیکنی به خاطر اینهمه غفلت... اینهمه غبار... اینهمه بی خبری... اینهمه درد مادی و درگیری ذهنی مسخره و مشکلات بی ارزش روزمره ... و دریغ از یک لحظه حضور قلب... ... ... ....

آه... نمیدانی چقدر به داشتن این دوستها افتخار میکنم... نمیدانی چقدر دوست دارم این دوستی ها را ... نمیدانی چقدر برایم ارزش دارد این دوستیهای سپید ... این بغضهای ناب... این اشکهای بی ریا و عاشق...
....
خدایا ! به خاطر این دوستهای سرتاپا نور و مهربانی و ایمان ... تو را شکر می گویم... خدایا... متشکرم...
...
دوستیهایمان پردوام و همیشه آسمانی...
التماس دعا..................................مهربان!

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • می شناسیدش
    حوا و عشق...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • آوای آشنا

  •