وبلاگ :
الهه بانو
يادداشت :
ياد تو هر تنگ غروب...
نظرات :
1
خصوصي ،
17
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مهدي
مجنون بعد از اينکه آنهمه شعرها و غزلها در فراق ليلي و در عشق او گفته بود، روزي در بيابان ، ليلي آمد بالاي سرش و او را صدا زد : مجنون سرش را بلند کرد ، گفت : کي هستي؟ گفت : منم ليلي ، آمدهام سراغت. ( به خيال اينکه ديگر حالا مجنون بلند ميشود و اين محبوبي را که در فراقش اينقدر ناليده چگونه در آغوش ميگيرد. )
گفت : نه ، برو : لي غني عنک بعشقک : من به عشق تو خوشم و از خودت بيزارم.اين بخشي از نوشته جديد من است. وبلاگ قشنگي داري پر محتوا و زيبا.سري هم به من بزن.