از اين خوشم اومد يه جايي خوندمش :
تو محبوب من نيستي و در ژرفاي وجودم مي دانم چه دروغي گفته ام مي گويم ميان ما چيزي نبوده است تنها براي اين که از دردسر به دور باشيم شايعات عشق را با آن شيريني تکذيب مي کنم و تاريخ زيباي خود را ويران مي کنم احمقانه اعلام بي گناهي مي کنم نيازم را مي کشم بدل به کاهني مي شوم عطر خود را مي کشم و از بهشت چشمان تو مي گريزم نقش دلقکي را بازي مي کنم ، عشق من ! و در اين بازي شکست مي خورم و باز مي گردم زيرا که شب نمي تواند ، حتي اگر بخواهد ، ستارگانش را نهان کند و دريا نمي تواند حتي اگر بخواهد کشتي هايش را ....